سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تلون دره
قالب وبلاگ

هر کودکی ،با این پیام بدنیا می آید
که خدا
هنوز از انسان نومید نیست
خدا
نه برای خورشید
و نه برای زمین
بلکه برای گل هایی که برایمان می فرستد
چشم به راه پاسخ است.
رابیدرانات تاگور


[ چهارشنبه 90/10/21 ] [ 8:37 عصر ] [ تیله بن بالادهی ] [ نظرات () ]

کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت می سوزد و جز خدا کسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهد کرد و جز کوهها ی بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله صبحگاهی او را حس نخواهد کرد.
عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد و قلب به جوش می آورد. استعداد های نهفته مرا ظاهر می کند و مرا از خود خواهی و خود بینی میراند. دنیای دیگری حس می کنم و در عالم وجود محو می شوم. احساس لطیف ، قلبی حساس و دیده ای زیبابین  پیدا می کنم لرزش یک برگ ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک ، نسیم ملایم سحر ، موج دریا و غروب آفتاب ، همه احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم مرا به دنیای دیگری می برند . اینها همه و همه از تجلیات عشق.

شهید چمران


[ چهارشنبه 90/10/21 ] [ 8:25 عصر ] [ تیله بن بالادهی ] [ نظرات () ]

حضرت ابوالفضل العباس (ع)

چون آتش عشق شعله ور می گردد
در آن رخ دوست جلوه گر می گردد
تا رفع عطش از لب معشوق کند
عاشق ز فرات تشنه بر می گردد.
حضرت عباس (ع)در پی فرمان ،سر از پا نشناخته با مشک بی آب می شتابد بی امان.سنگدل مردی ،نامرد بر تیر بسته فضای دشت کربلا را به کین خویش راه بسته ، آب شط را گلگون از خون عباس (ع)میخواهند،کودکان تشنه از حرم هوای کربلا دهان بسته چشم براه عمو نشسته اند، در چنین حالی جفای روزگار را بین، برادر حسرت دیدار دارد.
مشک بی آب ،در حسرت آب ، اشک عباس (ع) بر گلو دارد و دستی نه اشک را اشکدان کند.
تیرک چادر ، در حسرت مشک انتظار بازگشت سقای کربلا دارد.
چشم برادر در حسرت دیدار می سوزد.
دلداری خواهر ، که می خواهد آب ریزد بر بی تابی طفلان و عبث می نالد:" عمو آمد آب آورد"
هر ناله ای به خاک شهیدی برد چراغ
در موج خیز خون به چراغان نشسته ایم
از جان توان گذشت وز پیمان نمی توان
جان داده ایم و بر سر پیمان نشسته ایم.
امام حسین (ع) چون پیمان بست ، بر سر پیمان تا شهادت نشست، اما پیمان نگسست تا "آزاد بودن" و "آزاد زیستن " را جاودانگی بخشید.

 


[ چهارشنبه 90/10/21 ] [ 8:4 عصر ] [ تیله بن بالادهی ] [ نظرات () ]

در غم هجر رخ ماه تو در سوزو گذاریم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم
شب هجران تو آخر نشود رخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
آید آن روز که در باز کنی پرده گشایی
تا بخاک قدمت جان و سر خویش بیازیم
به اشارت اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نواییم
گر به اندیشه بیابد که پناهی است به کویت
نه سوی بتکده رو کرده نه راهی حجازیم
ساغی از آن خم پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم.

 حضرت اما م خمینی(ره)


[ سه شنبه 90/10/20 ] [ 7:29 عصر ] [ تیله بن بالادهی ] [ نظرات () ]

زندگی

زندگی ...برگ بودن در مسیر باد نیست!
امتحان ریشه هاست...
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست...
زندگی چو پیچک است...
انتهایش می رسد پیش خدا...


[ سه شنبه 90/10/20 ] [ 6:54 عصر ] [ تیله بن بالادهی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

خدایا نمی گویم دستم بگیر،عمری گرفته ای مبادا رها کنی.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 29
کل بازدیدها: 72448